English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1744 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
submarine U با زیردریایی حمله کردن
submarines U با زیردریایی حمله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine U زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
subroc U موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
antisubmarine screen U پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot U بیک حمله دریک حمله
attacks U حمله کردن
attacks U حمله کردن بر
set about U حمله کردن به
beset U حمله کردن
make at U حمله کردن
to sweep down on U حمله کردن بر
snap at U حمله کردن
besets U حمله کردن
strike U حمله کردن
to set at U حمله کردن به
thrust U حمله کردن
strikes U حمله کردن
assails U حمله کردن بر
assails U حمله کردن
assailing U حمله کردن بر
assailed U حمله کردن بر
attack U حمله کردن
assailed U حمله کردن
assail U حمله کردن بر
to makea raid.on U حمله کردن بر
assail U حمله کردن
to make a pounce U حمله کردن
launch an attack U حمله کردن
attacked U حمله کردن
attack U حمله کردن بر
attacked U حمله کردن بر
thrusting U حمله کردن
set U حمله کردن
assailing U حمله کردن
to fallirrto a f. U حمله کردن
sets U حمله کردن
to be down up U حمله کردن بر
setting up U حمله کردن
attack [on] U حمله کردن [بر]
thrusts U حمله کردن
to fall on U حمله کردن
submarine boat U زیردریایی
antisubmarine U ضد زیردریایی
inveighed U با سخن حمله کردن
to be kept at bay U بی نتیجه حمله کردن
inveigh U با سخن حمله کردن
launch U شروع کردن حمله
to assume the a U اول حمله کردن
foray U چپاول کردن حمله
forays U چپاول کردن حمله
lay (light) into <idiom> U حمله فیزیکی کردن
to torpedo U با اژدر حمله کردن
inveighing U با سخن حمله کردن
inveighs U با سخن حمله کردن
pebbles U باریگ حمله کردن
pops U حمله کردن ترکاندن
popped U حمله کردن ترکاندن
pop U حمله کردن ترکاندن
launched U شروع کردن حمله
launches U شروع کردن حمله
pebble U باریگ حمله کردن
launching U شروع کردن حمله
to take in rear U از پشت سر حمله کردن به
pitch into U به خوراک حمله کردن
counterattack U حمله متقابل کردن
silent running U سکوت زیردریایی
nuked U زیردریایی اتمی
alvin U یک نوع زیردریایی
aluminaut U زیردریایی الومینیومی
albacore U نوعی زیردریایی
killer submarine U زیردریایی شکاری
asroc U راکت ضد زیردریایی
tinfish U موشک ضد زیردریایی
nuking U زیردریایی اتمی
nukes U زیردریایی اتمی
nuke U زیردریایی اتمی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
antisubmarine barrier U مانع ضد زیردریایی
antisubmarine torpedo U اژدر ضد زیردریایی
antisubmarine U مخرب زیردریایی
anti submarine U هواپیمای ضد زیردریایی
albacore U زیردریایی الباکور
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
submarine chaser U ناوچه ضد زیردریایی
astro U اژدر زیردریایی
sqid U خمپاره ضد زیردریایی
antisubmarine search U کاوش ضد زیردریایی
subsurface U زیردریایی زیرابی
deep submergence U زیردریایی نجات
torpedoing U موشک ضد زیردریایی
sills U پشته زیردریایی
lifeguard submarine U زیردریایی نجات
torpedoes U موشک ضد زیردریایی
torpedoed U موشک ضد زیردریایی
sill U پشته زیردریایی
torpedo U موشک ضد زیردریایی
submariner U خدمه زیردریایی
triggers U شروع کردن حمله یاکار
parry U دفع کردن حمله حریف
rabble U بااراذل و اوباش حمله کردن به
parrying U دفع کردن حمله حریف
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
attack U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
to stab at any one U با خنجر به کسی حمله کردن
A-bombs U با بمب اتمی حمله کردن
A-bomb U با بمب اتمی حمله کردن
attacks U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
plow into <idiom> U باتمام نیرو حمله کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
maraud U بقصد غارت حمله کردن
nuked U با سلاح اتمی حمله کردن
rush U حمله کردن هجوم با عجله
parries U دفع کردن حمله حریف
To attack someone from the back. U از پشت به کسی حمله کردن
nuking U با سلاح اتمی حمله کردن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
triggered U شروع کردن حمله یاکار
quarterback U بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nukes U با سلاح اتمی حمله کردن
attacked U با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
parried U دفع کردن حمله حریف
trigger U شروع کردن حمله یاکار
quarterbacks U بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
nuke U با سلاح اتمی حمله کردن
to pelt some one with stones U باسنگ بکسی حمله کردن
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
wade into <idiom> U ملحق شدن بر،حمله کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
air surface zone U منطقه عملیات ضد زیردریایی
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
silent running U حرکت زیردریایی با سکوت
rescue chamber U اطاقک نجات زیردریایی
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
command active sonobuoy system U وسیله اکتشاف زیردریایی
assaulted U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
scuffs U بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanked U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffing U بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanks U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
souse U بطور کامل پوشاندن حمله کردن
assaults U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
scuff U بامشت حمله کردن مشت خوردن
assaulted U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
outflank U ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffed U بامشت حمله کردن مشت خوردن
sonobuoy U بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
terne U نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
datum time U ساعت تعیین محل زیردریایی
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
flank U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
to pounce upon a bird U ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flanked U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
nuclear submarine U زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
seadata U اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
deep submergence U زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
lunged U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
invade U تهاجم کردن حمله کردن بر
invaded U تهاجم کردن حمله کردن بر
invades U تهاجم کردن حمله کردن بر
invading U تهاجم کردن حمله کردن بر
impinge U تخطی کردن حمله کردن
beset U مزین کردن حمله کردن بر
lay on U حمله کردن یورش کردن
impinged U تخطی کردن حمله کردن
besets U مزین کردن حمله کردن بر
impinges U تخطی کردن حمله کردن
aggress U نزدیک کردن حمله کردن
datum U اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
goose U مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
hoverting U ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com